این خودروها دههها نمادی از صنعتخودرو آمریکا و رویای سرعت و آزادی خیابانی بودند. اما همزمان با تغییرات بنیادین در فناوری، سیاستهای زیستمحیطی، فرهنگ مصرف و ساختار بازار، ماسلکارها از اوج محبوبیت فاصله گرفتند. مقاله اخیر «پدال» با عنوان «ماسلکار مرده است، اما در حال تحول است» این واقعیت را بهخوبی تشریح میکند که پایان مسیر کلاسیک ماسلکار لزوما بهمعنای مرگ مفهوم عضلانی در دنیای خودرو نیست؛ بلکه عنصر ماسل در حال دگردیسی است.
قدرت هنوز هست، فقط صدا ندارد!
غرش یک چلنجر یا موستانگ هنگام استارت زدن بینظیر است؛ اما اخیرا با چند خودرو الکتریکی پرفورمنس رانندگی کردهام که باعث شد تعریفم از عضلانی عوض شود. گشتاور فوری تسلا مدل S پلد یا دوج چارجر دیتونا الکتریکی واقعا دیوانهکننده است. پدال را فشار میدهی و انگار قوانین فیزیک را زیر پا میگذاری. صدا مثل قبل نیست؛ اما حس هیجان کاملا واقعی است. جالبتر اینکه برخی از این خودروهای الکتریکی حس و حال خشن پیشرانههای بنزینی را تقلید میکنند.
دوج حتی صدای مصنوعی موتور را در کابین پخش میکند که ابتدا به نظرم مسخره آمد؛ اما وقتی گاز دادم، ناخودآگاه مثل زمانی که پشت یک هلکت بودم، لبخند زدم. شاید دقیقا همان حس نباشد؛ اما قدرت هنوز هست؛ فقط لباسی مدرنتر بهتن کرده است. حالا در پیستهای درگ بیشتر تسلا میبینم تا هر چیز دیگری.
در یوتیوب، این خودروها با سوپرکارها، خودروهای عضلانی و هر که جرأت رقابت داشته باشد، مسابقه میدهند. پنج سال پیش چنین چیزی نبود. اگر خودروهای عضلانی همیشه روی سرعت در خط مستقیم تمرکز داشتند، خودروهای الکتریکی قدرتمند امروزی نسل بعدی همان ایده هستند.
فرهنگی در حال پوستاندازی
فکر میکردیم فرهنگ خودروهای عضلانی در حال مرگ است؛ چراکه نسل جدید علاقهای به آن ندارد؛ اما در چند گردهمایی دیدم که تسلاهای کفخواب کنار کوروتهای C۸ تیونشده پارک شدهاند و همه درباره زمانهای ۴۰۰ متر حرف میزنند. این یعنی حال و هوا عوض نشده، فقط تکامل پیدا کرده است. بهجای بحث درباره کاربراتور و میلسوپاپ، حالا مردم درباره تیونینگ باتری و ارتقای اینورتر صحبت میکنند. هر چیزی که این حس را زنده نگه دارد، خوب است.
همچنین نوع جدیدی از هاترادها در حال ظهور است. آنها دیگر روی پونتیاکهای GTO و فوردهای قدیمی در گاراژ کار نمیکنند؛ بلکه قطعات را با پرینتر سهبعدی برای لوسید یا ریویان میسازند و خودروهایشان را هک میکنند تا قدرت بیشتری آزاد کنند. این یعنی میل به تیونینگ و افزایش قدرت هنوز پابرجاست و فقط شکل آن کمی فرق کرده است.
جالبتر اینکه برخی برندها با این تغییر همگام شدهاند. دوج نسل جدید چارجر الکتریکی را بهعنوان یک خودرو عضلانی معرفی کرده و فورد هم نام موستانگ را برای کراساوور الکتریکی Mach-e استفاده کرده است؛ حتی اگر طرفداران متعصب قبولش نداشته باشند. این نشان میدهد هنوز تقاضا برای خودروهای اسپرت و پرفورمنس وجود دارد؛ حتی اگر بهجای غرش مهیب، زمزمهای ضعیف داشته باشند. باید خودتان تجربه کنید تا حسش را بفهمید.
قیمت معیار اصلی شده
از سوی دیگر، قیمت خودروهای V۸ در بازار دستدوم سر بهفلک کشیده که این هم موضوع دیگری است که نشان میدهد دوران خودروهای عضلانی سنتی رو بهپایان است. پیدا کردن یک چلنجر اسکاتپک یا موستانگ GT تمیز که قیمت مناسبی داشته باشد، بسیار سخت شده و کامارو ZL۱ عملا حکم طلا را پیدا کرده است.
عشق به این خودروها در حراجیها باورنکردنی است. شاید نوستالژی باشد یا ترس از دست دادن؛ اما درهر حال، بازار V۸ داغ است و کلکسیونرها این خودروها را مثل کلاسیکهای واقعی میبینند. بعضی از این خودروها همین حالا هم کلاسیک هستند. یک هلکت ۶ سرعته یا ZL۱ ۱LE نسل آخر احتمالا ۲۰ سال دیگر مثل چارجر ۱۹۶۹ کمیاب و گران خواهد بود. رانندگی با این خودروها حالا حس خاصی دارد که چند سال پیش نداشت. اگر یکی از این ۸ سیلندرهای نمادین را دارید، نگه دارید؛ زیرا این غرش ممکن است به صدای یک عصر از دست رفته تبدیل شود.
پایان عصری و تولدی دیگر
مسیر ماسلکارها از شور و جنون قدرت خام و رقابت صریح تا در هم آمیختگی با فناوری و رعایت استانداردهای پاک زیستمحیطی، روایتی از کنار هم نشستن سنت و آینده است. اگرچه دوران ماسلکارهای بنزینی پرقدرت کلاسیک به سر آمده و به تاریخ سپرده میشود، اما روح ماسل- هیجان شتاب، آزادمنشی مکانیکی، تیونینگ و عضله- با قالب تازه فناوریهای نوین، الکتریکیسازی و هوش مصنوعی وارد بازی جدید صنعتی خواهد شد. مشتریان آینده، بهجای بنزین، قدرت را از باتری ۸۰۰ ولتی خواهند گرفت و صدای «غرش موتور» را با بوق دیجیتال شبیهسازی میکنند.
عشق به سرعت و نمایش قدرت، ولی همچنان ماسلکار را زنده نگه میدارد؛ فقط دیگر صدایش متفاوت است.